لانا 398

انجام دادن کاری که دوست داشتی مثل این بود که با یک آهنگ والس چرخ زده و پیش بروی: همه چیز آسان بود.

..........................
طوطی
/ سوزانا تامارو/ بهمن فرزانه
 

لانا 399

لوییزیتا ادامه داده بود: «احتمالاً حق با تو است. ما نباید دربارۀ مسائلی بزرگتر از خودمان سؤال کنیم. باید مثل آن سنجاب روی درخت فقط دم را غنیمت بشمریم و از زندگی لذت ببریم.
اما آن‏وقت اگر موفق بشویم، دیگر هنر، شعر و موسیقی را در نخواهیم یافت. مثل آدم‏های کوکی پیش می‏رویم، بدون خاطره، بدون امید، تأسف یا عذاب وجدان و دلتنگی. دیگر قلب ما احساسی در خود نخواهد داشت تا ما کمتر احساس تنهایی کنیم.»

..........................
طوطی
/ سوزانا تامارو/ بهمن فرزانه


لانا 396

در آن سال‌ها، آن سال‌های بحبوحۀ جوانی، «آینده» چیزی بود اسرارآمیز که داشت در مقابل آن‌ها گسترده می‌شد، گرچه پرده‌ ای رویش را پوشانده بود ولی همان «آگاه» نبودن هم نه آن‌ها را می‌ترساند و نه نگرانشان می‌کرد. می‌دانستند که به هر حال «فردا»ی آن‌ها موفقیت‌ آمیز و درخشان خواهد بود.

..........................
طوطی
/ سوزانا تامارو/ بهمن فرزانه
 

لانا 395

تمام پیژاماهای شوهرش را در آن سی سال مادرش به او هدیه کرده بود. یک بار در یکی از آن قهرهای نادر و کوتاه، به فکرش رسیده بود که به او بگوید: «همیشه به نظرم می‏رسد که ما در این بستر سه نفره هستیم»، ولی جرأت نکرده بود.
هنگام درددل با یکی از دوستان آن زمان خود، آن را بر زبان آورده بود.
دوستش در جواب گفته بود: 
- تازه متوجه شده ای؟
خندیده و اضافه کرده بود:
- برای این که در زندگی زناشویی «دونفره» باشی، باید با مردی ازدواج کنی که یتیم باشد.

..........................
طوطی
/ سوزانا تامارو/ بهمن فرزانه
 

لانا 393

باید جنگ شود تا مردم بفهمند که چه چیزهایی لازمه زندگی است و چه چیزهایی اتلاف وقت است.

..........................
طوطی
/ سوزانا تامارو/ بهمن فرزانه
 

لانا 394

در جهان، وفور نعمت است و همین باعث شده ملت بی ادب بشوند. امروزه، هرکسی توقع دارد که صاحب همه چیز باشد. آن کلمۀ جادویی، یعنی «متشکرم» که او به شاگردانش یاد داده بود، کلمه ای بودکه تمام درها را می‏گشود و همات‏طور هم به ملایمت درهایی را که بایستی بسته می‏شدند، می‏بست. بله، آن کلمه از زبان جهان متمدن محو شده بود. به جا آن حداکثر این بود که غرولندی از دهان همه درآید.


..........................
طوطی
/ سوزانا تامارو/ بهمن فرزانه
 

لانا 314

خاطره چه چیز عجیبی است: گاه مثل شعبده باز از كلاه عكس هایی فوری را بیرون می‏كشد كه خیال می‏كردی تا ابد فراموششان كرده ای.

..........................
طوطی
/ سوزانا تامارو/ بهمن فرزانه