لانا 289

زینب: هیچ‌چیز به اندازه چشم‌ انتظاری، توان‌فرسا و طاقت‌سوز نیست.

آن هم انتظار مسافری که هیچ زمانی را برای آمدنش، معین نکرده است. اگر بدانی که یک روز صبح... در باقی اوقات شبانه‌روز، کمی آرام و قرار می‌گیری.

اگر گفته باشد که صلاة ظهر، بقیۀ نمازهایت را با حضور قلب می‌خوانی. اگر شنیده باشی که گرگ و میش غروب، از انتهای یک غروب تا ابتدای غروب دیگر، به هزار کار، غیر انتظار می‌رسی.

اگر یقین کنی که خروس‌خوان سحر، گاه آمدنش را مژده خواهد داد، فقط تا سحر، ستاره می‌شماری و تا شام دیگر، ستاره‌ها را به دست خورشید می‌سپاری.

اگر نشانی از ظهور، در گاوگُم شبانگاهان گذاشته باشد، دست از سر روز برمی‌داری و آفتاب را به حال خودش وامی‌گذاری.

انتظار! انتظار! انتظار!

چه می‌شد اگر خدا تو را نمی‌آفرید؟!


..........................
کرشمۀ خسروانی
/ سیدمهدی شجاعی

لانا 288

اگر میوۀ کال را از درخت بچینی، به باغبان زیان نمی‏رسانی، خودت زیان می‏بینی که خوردنش را نمی‏توانی.

.........................
کرشمه خسروانی/ سیدمهدی شجاعی

لانا 287

معاویه: چانه زنی های ابوهریره را هم که مشاهده کردی! ماهی سه هزار سکه طلا فقط برای یکی از صدها جاعل حدیث.

یزید: (با تعجب و وحشت) صدها؟

معاویه: بله. این‏ها را می‏گویم که راه و رسم هزینه کردن بیت المال را بفهمی. برای این‏که بتوانی بدون دغدغه در حوض شراب غوطه بخوری و از زن و سگ و میمون لذت ببری، باید رعایایی کاملاً احمق داشته باشی. و برای رساندن مردم به حماقت مورد نیاز، باید بی پروا هزینه کنی. از ریخت و پاش نترسی. ارث پدرت که نیست. مال مردم را صرف تحمیق خودشان می‏کنی. و چه بهتر از این؟ که مال مردم صرف خودشان شود؟ ولی این، مهم‏ترین وجه مسأله نیست. که به عکس، ساده ترین وجه آن است. بخش اعظم این هزینه در قلک تاریخ پس‏انداز می‏شود، تا هم خودت برای همیشه محبوب بمانی و هم دشمنانت در تاریخ، منفور و بدنام رقم بخورند.
و امّا اگر این پول، صرف تحمیق مردم نشد، چه می‏شود؟

یزید: ذخیره می...

معاویه: نه عزیزم. نه گوساله جانم. (به رفیق) انگار آن معجونی که برای تحمیق مردم ساخته ایم، این پسر همه را یک‏جا سر کشیده! اگر این پول را این‏جا هزینه نکنی، چند برابرش را باید صرف خاموش کردن آتش کنی، صرف سرکوب کردن قیام ها، فرو نشاندن فتنه ها، ساختن زندان‏ها، کشتن آدم‏ها و ...


.........................
کرشمه خسروانی/ سیدمهدی شجاعی

* تأکیدها از من است، و چه قدر خوب گفته؛ انگار نسخه ای برای اکثریت حاکمان ظالمان، پیچیده!